نشستم پيش يكي از همكارا كه مياد و با ژستی خاص ميگه: خانوم مشاور! خانوم مشاور! سرمو بلند مي كنم مي بينم نگاهش به منه. فكر مي كنم داره شوخي مي كنه چون مشاوره سِمَت خودشه!

ميگم: جان؟ ميگه: تشريف بياريد بازديد كننده از نمايشگاه داريم مشاوره درسي بفرماييد!!! در مورد رشته هاي تحصيلي!!! هاج و واج نگاهش ميكنم. تو صداش اصلا لحن شوخي نيست. طعم كلامش بيشتر تلخه تا شيرين... نگاهش ميكنم و مي گم: من؟ من كه مشاوره تحصيلي بلد نيستم... با كلامي كه گزندگي توش موج ميزنه ميگه: شما كه خيلي به مشاوره علاقمنديد بفرماييد تو رو خدا بچه ها منتظرن!!!  میرم پیشش و ميگم: آخه من بلد نيستم! تو دفتر هم كسي نيست اگه نيازه و تنهایی بمونم اگه نه برم اگه مراجعه كننده بياد ... نميزاره جمله ام تموم شه  ميگه: اِه!! چطور با خانوم مدير ميريد مشاوره خوب به ما هم كمك كنيد!!! فقط اونجا كمك مي كنيد؟ بازم نميفهمم از اين همه تیکه پروندن چه منظوری داره! اونقدر متحیر نگاهش ميكنم كه ميگه: منظورمو نفهميدي؟ ميگم: نه! ميگه: ول كن بابا برو سر كارت!!!

ميام تو دفتر... تازه دوزاريم ميفته. ياد ديروز ميفتم كه به درخواست مديرمون به ديدن دختري رفتيم كه هيچ كس رو نداره تا براش كمي مواد غذايي و پول ببريم و كمي ازش دلجويي كنيم و تشويقش كنيم كه درسو رها نكنه و بياد مدرسه... تو دلم ميگم احتمالا از اون دلخور شده... فكر كرده من رفتم مشاوره با دخترك!!! خنده اي تلخ روي لبهام نقش ميبنده... فكر مي كنم تو این دنیا سر بهشت رفتن دعواست!!! يا سر امتياز گرفتن؟ سر خوب بودن؟ يا مطرح بودن؟ سر دلي رو به دست آوردن يا سر دل مديرو به دست آوردن!!! سر انسان بودن دعواست يا سر تقدير نامه گرفتن؟ به خودم ميگم دنياي بدي شده ياسمن... اونقدر تو اين دنيا صداقت كم شده كه آدمها باور نميكنن كسي براي دل خودش محبت ميكنه... دلم ميخواد برم بهش بگم عزيز دلم اولا من به خواست خودم نرفتم من بُرده شدم!! دوما غصه نخور دنيا بزرگه و اونقدر آدم نيازمند كمك و راهنمايي هست كه سر تو بي كلاه نمونه... اما نمیرم و  مثل همیشه لال میمونم!

باور نمي كنيد اما دلم ميگيره... اينجور موقع ها دلم ميسوزه براي آدمهايي  كه روحشون اونقدر كوچيكه... و از ته دل براي آرامش روحشون دعا ميكنم...

.

.

دوستان عزیز كسي يه تعميركار يخچال خيّر ميشناسه؟ بنده خداها يخچالشون خراب شده و تو اين هواي گرم آب سرد هم ندارن چه برسه به یخ!! پنکه یا کولر هم ندارن اگه كسي كولري داره كه نميخواد يا ميتونه يه كولر براشون جور كنه خبرم كنه... مادرشون میگفت: به خدا از دو بعداز ظهر که میشه بچه ها از گرما بال بال میزنن...

*ممنون از زهراي عزيزم براي فرستادن یه عالمه مواد غذايي براي يه خانواده نيازمند و اهداي كتاب و سي دي به مدرسه مون...

مرجان عزيزم و پیشول خان  مبلغ ارسالی به دستم رسید... واقعا ممنونم. ایمان دارم که کائنات این محبت بزرگتون رو بی جواب نمیزاره...

* نازمهر قشنگم لینکتو پیدا نمیکنم شماره کارتمو تو کامنتهای پست قبل برات گذاشتم...

ساغر عزیزم شماره حساب رسید؟

* ممنون از جناب آقای بیگی و صندوق خیریه ایران خودرو برای کمک به خانواده های نیازمندمون...

*ممنون از جناب آقای دکتر سید محسن فاضل متخصص زنان برای ویزیت رایگان یک بیمار نیازمند...

*ممنون از جناب آقای دکتر سعید توکلی (ارتوپد) برای ویزیت رایگان یک بیمار نیازمند... 

و آخرین * هر کس  شماره موبایل دایی مهدی  رو میخواد بگه که براش بفرستم. ضمنا یه همایش هم روز جمعه داره که طبق معمول رایگانه اگه کسی خواست بگه آدرس و زمانشو بگم.

و دیگه واقعا آخرین*: روز معلم مبارک هم به خودم هم به بقیه معلم ها...